پژواک مرگ معدنچیان طبس بسرعت نفس گیر سراسر ایران را فراگرفت. بورژوازی ایران در حکومت و در حاشیه به دست و پا افتادند تا اوضاع را در کنترل داشته باشند. 

بعد از ظهر روز یکشنبه ۱۱ شهریور، رضا شهابی و حسن سعیدی، دو فعال کارگری، از اعضای سندیکای شرکت واحد به همراه کیوان مهتدی نویسنده و مترجم  از زندان آزاد شدند.

دولت تازه، با ریاست پزشکیان در جمهور سرمایه با حمله به مردم زحمتکش کار خود را آغاز کرد. بیانات بهتر و آماده و امتحان پس داده تر جز در مورد یارانه ها نمیتوانست در دسترس باشد. ایشان درست راه پیشینیان خود را در پیش گرفت، باز هم در جستجوی «عزت»، و  به همان اندازه چرند، متفرعن و به همان اندازه شارلاتان.

بیمه کارگران ساختمانی چیست؟

جواب: هیچ چیز! بخودی خود بیمه کارگران ساختمانی تحفه آنچنانی در موقعیت این کارگران نخواهد بود. از این بیمه ها   به خروار در جامعه میشود سراغ گرفت. بیمه ها تازه اول کلاف سر دواندن کارگر است که حالا بعد از مصوبه مجلس، دنبال کارفرما و تائیدیه و گزارش پرداخت حق بیمه بدود، لیست دارو و هزار کوفت دیگر را بجان بخرد...

صفر، و فقط صفر آن بیلان درخشان است که روزنامه دنیای اقتصاد در بررسی نتایج دوره ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در زمینه مسکن به آن تاکید دارد. صفر، به معنای یک دنیا هیاهو بر سر هیچ، به معنای بازی نفرت انگیز با نیازها و انتظارت توده های میلیونی مردم زحمتکش، اعداد و ادعاهای  پوچ به قصد سردواندن و سرکیسه کردن همان مردم بر سر مسکن!

کارخانه؟! تولید؟! ... چیز زیادی در آمادگی لازم برای پذیرش معدنچیان به چشم نمیخورد. وزارت صنعت و معادن بجای خود، وزارت کار نیز در هیچ سطح زحمت حضور را بخود ندادند؛ در مقابل مشتی از ماموران امنیتی، خبرچین و کاسه لیس سرکوب کارگری  پذیرای جمع خبرنگاران گشتند.

تیر و مردادماه سال جاری تا همین جا دست در دست هزاران کارگر نفت، گاز و پتروشیمی نوید تحولات جدی در زندگی توده کارگر و زحمتکش در سراسر ایران را با خود دارد.

کسی انتظار نداشت که انتخابات و معرکه رای گیری  پایان دعواها و کشمکش صفوف طبقه حاکم باشد، اما میدانداری  کیهان شریعتمداری و "مدعیان اصلاحات"، در دو قطبی "اسب زین شده" و "سرزمین سوخته" حکایت از عمق ماجراجویی و دشمنی دستجات حکومتی نسبت به مردم کارگر و زحمتکش دارد.

کار کودکان نوک کوه یخ هیولای سلطه سیاه سرمایه بر سرنوشت توده زحمتکش و کارگر جامعه است. این کوه دیگر در اعماق "دریاها" و در دل توجیهات گوناگون پنهان نیست. کودکان کار در ایران، عضو خانواده بزرگ کارگری  در ایران هستند که نان و آسودگی و کودکی را، آینده و امروز شایسته بشری را یکجا در مقابل خود گذاشت اند.

۴۴ ساعت کار  و یک روز تعطیل  در هفته بخشی از شرایط کار ناهنجار طبقه کارگر در ایران است.  سی و پنج سال پیش، قانون کار ارتجاعی مصوب سال ۱۳۶۹، علیه خواست عمومی ۴۰ ساعت کار راه را بر روی استثمار و بهره کشی افسار گسیخته باز میکرد. همان موقع طبقه کارگر در سطح جهانی  قدمهای استواری در مسیر ۳۵ ساعت  حتی ۳۰ ساعت را پشت سر داشت.

در تدارک اول مه،
باید همه بدانند...
که ما یک خانواده میلیون نفری هستیم. بگذارید همه بدانند که بچه های خوب این خانواده، ضعیف ‌ترها را بر خودشان مقدم می دارند. بگذارید همه بدانند که این جماعت کارگر همه‌شان هوای یکدیگر را دارند، بدانند که این ها در روز سختی با چنگ و دندان هم که شده از حق همدیگر دفاع می‌کنند...
رفقا، رمز نجات ما باهم بودنمان است. برای حل مسئله ای که دارید راهی را پیدا کنید که به درد همگیمان بخورد. دست همدیگر را بگیرید... نگذارید هر بلایی خواستند به سر ما بیاورند.