ترجمه مقاله طولانی از سایت" روسیه امروز"؛ زمین لرزه ای شبیه به زمین لرزه این گمانه زنی را برانگیخت که بیش از لرزه ای بوده است، شاید یک انفجار زیرزمینی باشد.

نوشته  تاریک سیریل آمار ، مورخ آلمانی که در دانشگاه کوچ، استانبول، درباره روسیه، اوکراین و اروپای شرقی، تاریخ جنگ جهانی دوم، جنگ سرد فرهنگی و سیاست حافظه کار می کند

ترجمه با استفاده از ماشین ترجمه گوگل

 

در اواخر شامگاه ۱۴ مهرماه، لرزه‌های لرزه‌ای به بزرگی ۴.۶ در مقیاس ریشتر   در منطقه سمنان مشاهده شد . اگرچه این زمین لرزه ها حتی در پایتخت تهران، که بیش از صد کیلومتر دورتر از کانون زمین لرزه است، قابل احساس بودند، اما این اتفاق مهمی نبود: خیلی قوی نبود و تلفات جانی نداشت. و با این حال توجه جهانی را به خود جلب کرده است. دلیلش این است که ما مطمئن نیستیم که واقعاً زلزله بوده است.

از زمانی که زمین لرزه ها صحرای ایران را تکان داد، در برخی رسانه های سنتی و در رسانه های اجتماعی در همه جا، گمانه زنی مبنی بر اینکه این در واقع یک آزمایش هسته ای زیرزمینی بود، خاموش نشده است. به گزارش  تهران تایمز  - یک نشریه انگلیسی زبان بیرونی -  در خود ایران، «زلزله شناسان و مقامات […]» آزمایش هسته ای را رد کرده اند. این روزنامه افزود: «ویلیام برنز، رئیس سیا نیز گفت هیچ مدرکی مبنی بر تصمیم ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای وجود ندارد». با توجه به این که، بنا به تجربه طولانی و تلخ، ایرانی ها عموماً سیا را منبع حقیقت نمی دانند، این یک افزوده جذاب و شاید سر زبان ها باشد.

تصور دلایل قابل قبولی که چرا رهبری در تهران می‌تواند علاقه‌مند به برگزاری آزمونی باشد که می‌داند آثار قابل تشخیصی از خود بر جای می‌گذارد و در عین حال رسماً این کار را انکار می‌کند، داشته باشد: در اصل این امر هشدار دهنده است. دشمنان در حالی که امکان انکار قابل انعطاف سیاسی را فراهم می کنند. همچنین شاید ابهام راهبردی – یعنی عدم اطمینان در میان مخالفان – ایجاد کند، اگر نه در مورد خود رویداد، در مورد اینکه رهبری ایران دقیقاً قصد دارد با آن چه کند.

با این حال، حداقل به همان اندازه واقع بینانه است که فرض کنیم واقعاً هیچ آزمونی وجود نداشته است. آن دسته از بحث‌های لرزه‌های سمنان که در دسترس عموم است، دست‌کم برای افراد غیرکارشناس بی‌نتیجه به نظر می‌رسند و به نکاتی مانند ماهیت دقیق موج لرزه‌ای و محل کانون زلزله اشاره می‌کنند. در حال حاضر، به نظر می رسد تنها نتیجه قطعی این است که ما نمی دانیم: ممکن است فقط یک زلزله معمولی بوده باشد، اما در حال حاضر نمی توان آزمایش هسته ای را رد کرد.

 

بیایید یک قدم به عقب برگردیم: به جای ارزیابی استدلال‌ها برای یک یا آن نسخه از آنچه دقیقاً در سمنان در ایران در 5 اکتبر اتفاق افتاد، دو سؤال ساده بپرسیم: چرا اینقدر مهم است و اگر آزمایش هسته‌ای واقعا انجام شود چه معنایی خواهد داشت. رخ می دهد؟

از برخی جهات، واضح است که چرا این لرزه ها در سطح جهانی بازتاب یافته است: ایران در حال حاضر درگیر یک جنگ واقعی با اسرائیل است که در آستانه تشدید بیشتر است، از حملات موشکی ویرانگر فزاینده به یک جنگ منطقه ای و احتمالاً جهانی حتی بزرگتر. فراتر از خصومت دیرینه بین دو کشور، این تشدید به دو دلیل در جریان است: اول اینکه اسرائیل یک سال از نسل کشی علیه فلسطینیان را به پایان رسانده است و پایانی در آن دیده نمی شود، در حالی که به چندین کشور اطراف خود نیز حمله کرده است. حملات تروریستی، بمب گذاری های بی رویه و در حال حاضر در لبنان، همچنین تهاجم زمینی. دوم اینکه غرب در کنار اسرائیل قرار گرفته است. در دنیایی فرضی، دنیایی که غرب تمام قوانین بین‌المللی و اصول اخلاقی را زیر پا نمی‌گذاشت و در عوض اسرائیل را متوقف می‌کرد، تشدید تنش کنونی نمی‌توانست رخ دهد.

به این دو دلیل - فرو رفتن کامل اسرائیل در کشتار جمعی و تجاوزات همه جانبه و کمک غرب به آن - محور مقاومت منطقه‌ای ایران کلید خورده است و در واقع تنها بازیگر بین‌المللی است که در سر راه صهیونیست‌ها قرار گرفته است. رژیم با توجه به شیوه‌ای که تبلیغات رسانه‌ای جریان اصلی غربی این «محور» را «سرکش» و «تروریستی» بدنام می‌کند ، طعنه‌آمیز است که اعضای آن تنها کسانی هستند که حداقل تلاش می‌کنند کنوانسیون نسل‌کشی 1948 سازمان ملل را علیه عاملان اسرائیلی اجرا کنند، بنابراین از یک اصول اساسی پیروی می‌کنند. الزامات حقوق بین الملل پس از جنگ جهانی دوم بازیگران سرکش واقعی و هیولا، غرب و اسرائیل هستند.

بدون «محور مقاومت» تحت هژمونی سست ایران، مقاومت فلسطین کاملاً تنها خواهد بود. برای اسرائیل، این بدان معناست که نابود کردن یا حداقل خنثی کردن ایران بزرگترین جایزه راهبردی ممکن است. بدون تهران، «محور» به سادگی از بین نمی رفت. به همین دلیل، عناصر مختلف آن - به عنوان مثال، حزب الله لبنان و جنبش انصارالله یمن ( "حوثی ها" ) بیش از حد خودمختار هستند، نه نمایندگان نیابتی. اما شکی نیست که آنها به شدت، شاید به طور مهلکی ضعیف خواهند شد.

در این زمینه، توانمندی های نظامی ایران عاملی حیاتی است. در حالی که تهران نیروی هوایی بسیار مدرن تری نسبت به اسرائیل دارد، نیروهای موشکی ایران مهیب هستند. علیرغم ادعاهای مخالف، حمله اخیر و هنوز مهارشده  180 پرتابه  نشان داد که ایران می‌تواند بر پدافند هوایی اسرائیل و کمک‌های آمریکا به آن‌ها غلبه کند. اگر قرار بود حمله‌ای را آغاز کند که واقعاً به معنای ویران‌کننده بود - با هدف قرار دادن زیرساخت‌های اقتصادی و سیاسی اسرائیل - اسرائیل باید آسیب‌هایی را که هرگز در تاریخ خود نداشته است، جذب کند. این واقعیت که اسرائیلی‌ها گزینه خروج را دارند، این تهدید را قوی‌تر می‌کند: کشور آنها عمداً به دنبال غیرقابل سکونت کردن غزه بوده است. ایران به عنوان یک کشور متمدن به همان ظلم نسل کشی متوسل نمی شود. اما این امر می تواند اقامت اسرائیلی ها در اسرائیل را بسیار راحت یا امن تر کند.

 و اینجاست که ما به این سوال برمی گردیم که چرا اگر آزمایش هسته ای در ایران در 5 اکتبر واقعاً انجام شود اینقدر مهم است: از یک طرف، اسرائیل تهدید کرده است که بسیاری از تأسیسات هسته ای این کشور را هدف قرار خواهد داد، اگر نه در بعد دیگر. دور اعتصابات پس از آن. با این حال، از آنجایی که موارد مهم تر در اعماق زمین هستند، این  از نظر فنی دشوار است ، همانطور که یک ژنرال آمریکایی که قبلاً در برنامه ریزی مربوطه شرکت داشت، به تازگی به نیویورک تایمز تأیید کرده است. اما همچنان اسرائیل از حمایت آمریکا برخوردار است. حتی اگر واشنگتن ایراداتی را به آن جنون خاص اسرائیلی زمزمه کرده باشد   ، این به معنای کمی است، زیرا ایالات متحده تمایل دارد دروغ بگوید و اسرائیل تمایل دارد به هر نحوی که می‌خواهد انجام دهد و سپس، ناخواسته یا بسیار خواسته، بر حسب مورد، آمریکا را به سمت خود بکشاند.

از سوی دیگر، ایران البته در حال توسعه برنامه هسته ای خود بوده است. در حالی که رهبران آن اصرار دارند که این کاملاً غیرنظامی است، اگر این درست بود، آنها احمقی بودند که از وظیفه خود برای محافظت از کشور خود غفلت می کردند. و نه احمق هستند و نه از وظیفه خود کوتاهی می کنند.

آنچه که بر پیچیدگی‌ها افزوده است این است که احتمال عبور ایران از آستانه در اختیار داشتن تسلیحات هسته‌ای بارها و بارها توسط سیاستمداران و رسانه‌های غربی اغراق شده است و قصد آشکاری برای ایجاد بهانه‌ای برای جنگ تجاوزکارانه دیگر غرب در خاورمیانه دارند. در واقع،  وال استریت ژورنال  به تازگی مقاله طولانی دیگری را در این ژانر منتشر کرده است: «نگاه کن چقدر نزدیک هستند». برای کسانی که رسانه های نظری بیشتری را ترجیح می دهند، مجله معتبر فارین پالیسی به صراحت  « مورد نابودی برنامه هسته ای ایران در حال حاضر » را مطرح کرده است.

بنابراین، هر زمان که می شنوید – حداقل در غرب – که تهران به داشتن تسلیحات اتمی نزدیک است، به خاطر داشته باشید که ممکن است به تبلیغات جنگ نگاه کنید. با این حال، احتمال واقعی دستیابی ایران به بمب های هسته ای – یا شاید از قبل به دست آوردن – نیز وجود دارد. به همین دلیل است که تعبیر شوک لرزه ای در منطقه سمنان به یک آزمایش هسته ای به موقع بسیار وسوسه انگیز بوده است. اگر ایران قبلاً تسلیحات هسته‌ای ساخته است، آزمایش می‌توانست سیگنالی باشد که به اسرائیل و غرب می‌گوید که برای جلوگیری از پیشرفت ایران خیلی دیر است، زیرا قبلاً اتفاق افتاده است. این بدان معناست که نه تنها چنین حمله ای از سوی اسرائیل یا غرب بیهوده است، بلکه به این معناست که از آنجایی که ایران می تواند حتی با سلاح های هسته ای نیز بتواند تلافی جویانه را انجام دهد، بسیار خطرناک تر شده است.

سناریوی فوق به عنوان تفسیری از لرزه‌های لرزه‌ای سمنان در 5 اکتبر، حدس‌آمیز است. اما آنچه مهم‌تر است این واقعیت است که حتی اگر هنوز رخ نداده باشد، احتمالاً به زودی رخ خواهد داد. به هر حال، علی‌رغم دستور مذهبی قبلی ایران - فتوای - علیه سلاح‌های کشتار جمعی که اغلب در غرب به آن اشاره می‌شود، تهران احتمالاً در آینده نزدیک به یک قدرت مجهز به سلاح هسته‌ای تبدیل خواهد شد. در این صورت فتوا تغییر یا نسخ می شود. اگر و زمانی که این اتفاق بیفتد، غرب و اسرائیل به سه دلیل تنها خودشان را مقصر خواهند داشت.

اولاً، ما مدتهاست می دانیم که غرب از مفهوم مه آلود «قوانین» و «نظم مبتنی بر قوانین» برای فرار از قوانین بین المللی و نقش معنادار سازمان ملل استفاده می کند. نظم مبتنی بر قواعد برای کسانی که ترجیح می دهند قوانین در مورد آنها اعمال نشود، تقلبی ارزان است. آنچه نسل کشی غزه و دیگر جنایات اخیر اسرائیل به وضوح روشن کرده است این است که «نظم مبتنی بر قوانین» امتیاز بسیار ویژه ای برای اسرائیل و غرب دارد، یعنی ارتکاب جنایات علیه بشریت. در چنین دنیایی، هر دولت محترمی که وظیفه اولیه خود را برای دفاع از کشور و مردم جدی می گیرد، باید به بدترین حالت فکر کند. در چنین دنیایی، به طور خلاصه، شما بهتر است سلاح های هسته ای داشته باشید.

ثانیاً، ما نه تنها آموخته‌ایم که «نظم مبتنی بر قوانین» دقیقاً چه توانایی‌هایی دارد. ما همچنین آموخته ایم که هنجارها و نهادهای جایگزین حقوق بین الملل نمی توانند پس از تصمیم گیری جمعیت «مبتنی بر قواعد» را متوقف کنند: بر اساس یافته های بالاترین دادگاه سازمان ملل، دیوان بین المللی دادگستری، همچنین به نام دادگاه جهانی، اسرائیل حتی در حال حاضر به عنوان یک عامل قابل قبول نسل کشی ایستاده است. احتمالاً حکم کامل صادر خواهد شد. نخست‌وزیر و وزیر دفاع این کشور درخواست‌هایی برای صدور حکم بازداشت در دادگاه کیفری بین‌المللی دارند. و نتیجه چیست؟ هیچی. نه دولت های غربی و نه اسرائیل به این قانون توجهی نکرده اند. همانا آنها در تحقیر آشکار هستند و بی شرمانه مانع آن می شوند. باز هم در چنین دنیایی بهتر است تا جایی که می توانید خود را مسلح کنید.

ثالثاً، خود ایران البته تلاش های طولانی مدتی را برای یافتن سازش با غرب و عملاً اسرائیل انجام داده است. برنامه جامع اقدام مشترک - با نام مستعار توافق هسته ای ایران - در سال 2015 منعقد شد. ماهیت آن ساده بود: تهران از استفاده نظامی از انرژی هسته ای خود دست می کشد و در ازای آن، غرب تحریم ها را رها می کند و به طور کلی خود را عادی می کند. روابط با ایران در سال 2018، ایالات متحده تسلیم شد زیرا دونالد ترامپ - رئیس جمهور وقت  که اکنون بی پروا در مورد حمله به تاسیسات هسته ای ایران فریاد می زند  - احساس می کرد. پس از آن، دولت بایدن در ترمیم آسیب ناکام ماند و اگر چیزی بود، اوضاع را بدتر کرد. و نه ریاست جمهوری آینده ترامپ و نه ریاست جمهوری هریس آنها را بهتر نخواهد کرد.

در مجموع، در «نظم مبتنی بر قوانین» غرب، قوانین شامل این است که اسرائیل و غرب ممکن است مرتکب نسل‌کشی شوند، و سپس برخی حقوق بین الملل و سایر قوانین قدرت متقابل ندارند و بی اعتبار شده اند. و مذاکرات فردی و سازش منجر به فریب خوردن می شود.

رهبران مسئول در ایران و سایر کشورها باید به این نتیجه برسند که کشورهایشان باید تسلیحات هسته‌ای و همچنین ابزاری برای تحویل آن داشته باشند. و در مورد ایران، این در واقع به اندازه کافی برای بازدارندگی اسرائیل و ایالات متحده است. این دومی مخصوصاً باید در آینده با احتمال انتقام‌جویی هسته‌ای ایران علیه سرزمین خود مواجه شود، اگر واشنگتن مستقیماً به ایران حمله کند یا به اسرائیل برای حمله به آن کمک کند. این منطق آشکار بازدارندگی است. غم انگیز است که چیز دیگری باقی نمی ماند. اما غرب و اسراییل با خشونت ظالمانه و به معنای واقعی کلمه بی قانونی، چاره ای جز اتخاذ این منطق خشن برای ایران - و دیگران - باقی نگذاشته اند.

https://www.rt.com/news/605514-iran-tested-nuclear-weapon/