سنندج شهر بزرگی است، قدمتی را پشت سر گذاشته و مهر تحولات مهمی را بر خود دارد. بزرگترین شهر و مرکز استان کردستان را حتما میشود با علاقه از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد. آنچه در این نوشته مدنظر است، تحولاتی است که در مدتی کمتر از دو دهه شهری کارگری و بر دوش زنان را بجا گذاشت. در طول دو دهه اخیر دیگر نه اثری از معدود کارخانه های نساجی شهر باقی مانده است، و نه مرکز تولیدی قابل اعتنایی احداث شده است، در تشابه با سایر شهرهای کردستان و ایران بیکاری بخش بزرگ جمعیت را در خود بلعیده است. در عوض شهری تازه با ساختار اجتماعی و اقتصادی متفاوت، گام به گام شکل گرفته است... سنندج جدید بشدت کارگری و متکی به نیروی کار زنان است. خانه ها وسیعا به مراکز تولیدی تبدیل شده است، و به همان نسبت که زیست و خانه، به همان نسبت نیز مناسبات خانوادگی، چهره، مراودات، و آنچه روزمرگی شهروندان نامیده میشود، دستخوش تغییرات اساسی شده است.
با این نوشته برای آشنایی به شهر من به شما خیر مقدم میگویم. از شما دعوت میکنم از نزدیک با دوستان من آشنا شوید، از همسر و سابقه عشق و دلبستگی، از چگونگی تامین زندگی، غذا و وضع خانه، بچه ها و همسایه ها، از عادت ها و خرافه ها، از بالا پشت بام و "کفتربازی" تا درد دلهای دم درب خانه و خیلی چیزهای دیگر از این شهر برایتان تعریف خواهم کرد.اجازه بدهید با چینی خانم و شوهر او آقا جمال شروع کنیم. تا بتدریج سر از لب کلام در بیاوریم آن در این خلاصه میشود: مردان در بیکاری و زنان در اشتغال مجمع الجزایر بیغوله های تولید خانگی. هدف از این تفحص بدست دادن سرنخ های لازم برای سازمان یابی حق طلبی طبقاتی در سنندج زنانه کارگری است. جزوه حاضر انعکاس گامهای نخستین از یک پروژه بزرگتر است که کماکان ادامه دارد.
تمام شخصیت ها واقعی و اسامی غیر واقعی هستند.
سارا ارجمند