کار کودکان نوک کوه یخ هیولای سلطه سیاه سرمایه بر سرنوشت توده زحمتکش و کارگر جامعه است. این کوه دیگر در اعماق "دریاها" و در دل توجیهات گوناگون پنهان نیست. کودکان کار در ایران، عضو خانواده بزرگ کارگری  در ایران هستند که نان و آسودگی و کودکی را، آینده و امروز شایسته بشری را یکجا در مقابل خود گذاشت اند.

هفته گذشته همزمان با دوازدهم ماه ژوئن، روز جهانی علیه کار کودکان، فضای سیاسی و رسانه ای در ایران را هم به این موضوع مشغول داشت. جز این نمیتوانست باشد. ایران یکی از کشورهای صاحب نام در بکارگیری کار کودکان در جهان به شمار میرود، مهمتر اینکه، و شواهد همین هفته گذشته بخوبی گواه آن است که هیچ نشانی از اقدام جدی علیه پدیده ننگین کار کودک  در افق سیاست رسمی در ایران وجود ندارد. آنچه رسما در چهارچوب مبارزه با کار کودک در جریان است از یک بازی نفرت انگیز با ارقام و اعداد، توجیه و بزک هسته اصلی استثمار و بهره کشی افسار گسیخته از کودکان فراتر نمیرود.   

بدون تردید یک گره گاه اصلی آنجاست که تعریف درست و واحد از پدیده وجود ندارد. این درجه از آشفتگی نه میتواند اتفاقی باشد و نه هرگز میتواند جز تباهی بیشتر به نتیجه بهتری منتهی شود. کودکان کار؛ اما کدام  "کودک"؟  کدام "کار"؟

باور اعماق تشتت و هردنبیل حاکم در این زمینه بسیار دشوار است. خبرگزاری تسنیم در پنجم مهرماه ۱۳۹۶ از قول نماینده مجلس آمار کودکان کار را بین سه تا هفت میلیون تخمین میزند. رسانه تجارت نیوز در 26 مهرماه سال ۱۴۰۱ همین رقم را تائید میکند. آمار دیگر از محمود علی‌گو، رئیس اورژانس اجتماعی، براساس آمار وزارت کار در سال ۱۳۹۶، تعداد کودک کار  در سطخ کشور را  ۵۰۰ هزار نفر اعلام میکند.   

آشفتگی پایه تر آنجاست که قوانین و مراجع دولتی سن ده سال را برای کار به معنای دقیق کلمه برای تامین معاش برسمیت میشناسد. سالهاست در آمارهای رسمی دولتی شهرندان ده سال به بالا در جمعیت آماده بکار دسته بندی میشود. قانون کار اگر چه  بنوبه خود هنوز مرز ۱۵ سال را برای کارگران تعیین میکند، اما هیچ و مطلقا هیچ ابزار و اقدامی برای رعایت آن هرگز وجود نداشته است. همین قانون کار افراد عضو خانواده در کار تولیدی را "کار مزدی" نمیداند و به این ترتیب میلیونها کودک در ساعتها کار شاق در مزارع و کارگاه های کوچک را شایسته توجه به حساب نمیاورد.

بحث بر سر "آشفتگی" هنوز جای دیگر به اوج میرسد. راستی اینهمه عشق کشیمنی به مقولات "شناسایی"،  "جمعاوری" و "ساماندهی" در برخورد با پدیده کار کودک از کجا ناشی میشود؟ دولت و مراجع رسمی معذورند، اما چگونه فقدان یک جو شرافت در فضای رسانه ای و الیت فکری جامعه تا این درجه نزول و خفت را نمی آزارد؟   میشود پرسید جامعه شناسان جنت مکان در کدام جهنم دره ای بسر میبرند که اداره بهزیستی و شهرداری در "شناسایی" و "شکار" این کودکان جلوی صحنه قرار میگیرند؟ شعور و تمدن و جامعه شناسی در همان سطح  پیش افتاده وعامیانه رخت به کجا میبندد که کودکان کار را در کنار سطل های زباله و یا در میان متکدیان ژنده پوش میشناسد و میشناساند و هر دو را با یک تیر به تحقیر میکشد؟ آیا این اخ و پیف گنده دماغ و لجنزار رسوای ناسیونالیستی - بورژوایی  کسی را نمیازارد وقتی که مسئول گروه کودکان کار و خیابان در وزارت کشور با بیان "در حال حاضر اکثریت کودکان کار شناسایی شده در سطح معابر شهر تهران غیر ایرانی و از اتباع هستند"، با رضایت از حضور مددکاران در چهارراه و معابر برای شناسایی و جذب کودکان و تحویل آنها به خانواده اطمینان میدهد که " با توجه به آمارهای اعلامی توسط یونیسف در باب تعداد کودکان کار در دنیا و با توجه به مشاهدات میدانی و برخی آمارهای اعلام شده و با توجه به فرهنگ بالای مردم کشورمان نسبت به رعایت کرامت و حقوق کودک می‌توان مدعی بود که وضعیت کشور ما در این زمینه وضعیت مطلوبی است". (www.ilna.ir/fa/tiny/news-1492103)

طرح مدنظر مقام وزارت کشور همان طرح پر سر و صدای قالیباف، شهردار سابق تهران است که میخواست "تا پایان اسفندماه  چهره شهر را از آسیب و کار کودک پاک میکنیم". کسی لازم ندید، کسی جویای نتیجه اجرای تکرار مکررات این طرح ها و ادعاهای مشعشع نیست و لابد به همین خاطر قالیباف با درجه اقبال بالا در ردیف کاندیداهای ریاست جمهوری قرار دارد. گفته میشود پلاتفرم او دست کم از نظر شورای تعیین صلاحیت، برای بهبود معیشت و اقتصاد با اقبال مواجه شده است!    

کار کودک، بحث بر سر یک بازار کار افسار گسیخته است که تا دائما باز تولید میشود. کار کودکان جزیی از واقعیت بازار کار در ایران است، هست، واقعی است، به نیازهای واقعی پاسخ میدهد و هم زمان انکار میشود. اما در این میان همین جا چاره ای نداریم جزاینکه در میان همه ادعای رسمی، این یکی، وجود یک مافیای قدرتمند و گسترده در هسته اصلی "کار کودکان در ایران" را بپذیریم. این شبکه قدرتمند است. گسترده است. مافیایی است. در عین حال، به حکم یک جو عقل و یک ذره شرافت، چیزی جز این نمیتواند باشد که تمام ساختار حکومتی را در مشت خود دارد.

میشود پرسید که بعد از سالهای سال  مصوبات دستمزدهای جهنمی ، بعد از حملات گسترده بیمه و در ادامه بی وقفه گرانی و بی مسکنی آیا هنوز انتظار زیادی است که حضرات از عواقب مصوبات و سیاستهای خود بر زندگی مردم زحمتکش بصیرت بیشتری را کسب کرده باشند؟ میشود پرسید گیرم عرضه همگی مقامات و شهرداری و بهزیستی  از "کشف" و حمایت کذایی از دوازده هزار کودک فراتر نرود؛ اما شکسته نفسی این حضرات در موفقیت بسیار بزرگتر خود جایز نیست و آن اینکه صغیر و کبیر مردم محروم را شیر فهم کرده اند که روی این طبقه حاکم، از موسسات دولتی تا ابواب جمعی سیاسی و اجتماعی شان نباید یک سر سوزن حساب باز کرد. گیرم که یک سطل زباله برای یک کودک از همه جا رانده از ده دوازده جفت اداره و بهزیستی و سرپرستی مورد ادعای شما منشاء خیر بیشتری باشد؛ اما باز میشود پرسید اینهمه دک و پز شناسایی و شکار کودکان در منتهی علیه ناامیدی و استیصال برای پر کردن شکم از زباله ها، برای یکبار هم که شده حال خودتان را هم بهم نیمزند؟ باد تعداد مشمولین بیمه بیکاری و یا تعداد شاغلین جدید با دستمزدهای کافی برای معیشت خانواده کارگری  به غبغب  انداخته اید؟ تفرعن و بد دهنی بیجا در حمله به "خانواده بد سرپرست" و بخصوص علیه زحمتکشان افغانستانی برای چیست؟

کار کودکان در ابعاد میلیونی را اساسا باید در مراکز تولیدی، و کارگاه های کوچک و متوسط جستجو کرد. تولید خانگی و از جمله فرشبافی – بزرگترین صنعت صادرات ایران بعد از نفت اساسا بردوش کار ارزان زنان و کودکان قرار گرفته است. کار کودکان آشکار و عیان و گسترده است. این بازار کار در اقتصاد سیاسی ایران غیر قابل انکار است. باز تولید میشود. همه دست اندر کاران دستمزدها و بیمه ها از کارکرد آن بخوبی آگاهند. مافیا و گانگستریسم جزء ذاتی این پدیده است و  سر نخ آن را باید در طبقه حاکم و آنجا جستجو کرد، و دقیقا آنجا که انکار میشود. این پدیده از جنس قراردادهای موقت است و در موازات استثمار و بیمه کارگران ساختمانی آغشته بخون و محرومیت توده عظیم مردم کارگر و زحمتکش جامعه.

کار کودکان نوک کوه یخ هیولای سلطه سیاه سرمایه بر سرنوشت توده زحمتکش و کارگر جامعه است. این کوه دیگر در اعماق "دریاها" و در دل توجیهات گوناگون پنهان نیست. کودکان کار در ایران، عضو خانواده بزرگ کارگری  در ایران هستند که نان و آسودگی و کودکی را، آینده و امروز شایسته بشری را یکجا در مقابل خود گذاشت اند.

 موقعیت کودکان را باید هم در پلاتفرم مبارزه معلمان در برخورداری از حق رشد و تندرستی، حق برخورداری از آموزش و بازی و شادی بی پروا جستجو کرد و هم در برنامه مبارزاتی  کارگری در کنترل کثافت مشترک دولت و کارفرمایان. در هر صورت، در این مسیر میتوانیم دقیقا روی  عزم و قدمهای عملی خود حساب باز کنیم.

 

انتشار: 30 مه 2023

نشریه حکمتیست