توپ در زمین طبقه کارگر است

مصوبه شورایعالی کار یک دهن کجی بیشرمانه علیه کار و کارگر جامعه است.

جنایتکارانه؟ ناکافی؟ غیر قابل قبول؟ بی شرمانه؟ بدون تردید. اما مگر قرار بود طور دیگری باشد؟ خود شارلاتانهای قسم خورده همیشه وفادار و جیره خوار خانه کارگر و شورای عالی دستمزد هم متفق القول هستند که حتی با چند برابر افزایش کذایی نمیتوان در مقابل گرسنگی، سرما، بیماری تا چه برسد در مقابل نیازها و استانداردهای روحی و فرهنگی و اخلاقی و حرمت انسانی دوام آورد.

هیچ چیز از نمایش مذاکرات دولتی طرفین بازار کار در ایران ناشناخته و غیر قابل انتظار نبود. نمایش با همان سناریو و با همان پرسناژ شناخته شده سه ماه تمام را مشغول زمینه سازی بودند و رقم طلایی 27 درصد بر همان بستر به هوا رفت. این مصوبه هیچ نشانی از دخالت کارگران جامعه را با خود نداشت. این مصوبه را با آب طلا بنویسند، آنرا به آسمانها ببرند، قادر نخواهند بود تاریخچه آنرا از سوراخ موش جدا سازند. مصوبه در زیر زمینهای وزارت کار بدور از چشم و هر گونه اثری از کارگر آن جامعه سر هم شد.

 

تماشایی است که این مصوبه برای اینکه قابل باور و معتبر باشد سیفون تمامی ستونهای اعتبار اقتصادی و سیاسی و اخلاقی طرفین دولتی و کارفرمایی را میکشد. اینهمه اصرار بر سر بی اعتباری محاسبات، اینهمه سند و مدرک از کشکیات قانونی در پایبندی به اجرای مصوباتی که مجلس و دولت و یک دوجین مرجع دیگر بدان پایبند نخواهند بود؛ برای چیست؟ این درجه فطرت پست و اشتهای نوکری سرمایه در تحقیر و حمله به کارگر و ززحمتکش جامعه از کجا آب میخورد؟

پر واضح است که مقاومت و اعتراض سر بر خواهد آورد. تکلیف این مقاومت و اعتراض چیست و چگونه باید باشد؟ توپ در زمین طبقه کارگر است.

دیدید گفتیم؟!

از همه دشوارتر برای طیف وسیعی از رهبران عملی و فعالین محلی کارگری است که زورشان به یک بیداری و حساسیت وسیع در میان محیطهای کارگری نرسید، تلاش آنها برای آگاهی و احساس مسئولیت در میان کارگران بخشهای کلیدی تولیدی ثمر نداشت، و یک جامعه در بستر عطش سوزان اعتراض برای دستمزد ها؛ در پایان سال 1401 هم خاموش و ناتوان ماند.

از همه دشوارتر برای کارگران آگاهی است که در سه ماه دوندگی و سر و کله زدن نتوانستند تتمه دلخوشی به وعده های دولتی را بخشکانند؛ هنوز هم بخش گسترده ای از کارگران انتظار را در پیش گزفتند. هنوز هم در دور و برشان چه بسا از سر ناباوری به گلیم خود چسبیدند. چه بسیارند کارگران پیشرو که خود را، رفقای کارگر خود را جزیی از تنه یک طبقه واحد دیدند که باید فعالانه سهم خود را نه در حرف بلکه در اتحاد عملی طبقه ادا بکنند؛ اما خبری از این اتحاد نبود، در عمل نبود. نتیجه عملی اجتناب ناپذیر، کاملا قابل پیش بینی، جلوی روی ماست. ... اتحاد، کارگران اتحاد! حق با این رفقا بود.

این تازه اول کار است

این مصوبه، یکی دیگر از سلسله مصوبات مشابه سالهای دیگر، جنایتکارانه است. هیچ کس بخوبی و با دقت طرفین سه جانبه دولتی بازار کار از چند و چون این مصوبه آگاه نیست. همه میدانند، بخصوص برای دست اندرکاران شورای عالی کذایی جای کمترین تردیدی وجود ندارد که این رقم نه برای توافق و مصالحه بلکه برای جنگ است. این اول کار است. همه میفهمند که با هزار مصوبه نمیتوان فقر و تباهی بیشتر را تحمیل کرد. رقم 27 درصد خاکریز دفاعی طبقه بورژوا نیست. مفروض نیست. این رقم برای بورژوازی پرچم بسیج و تعرض است.

این دقیقا همان نقشی است که فصل دستمزدها برای آن ساخته شده و دقیقا همان کاری را میکند که از آن انتظار میرود. هر عضو خانواده کارگری در ساده ترین شواهد زندگی تجربه میکند که سطح حداقل دستمزد خود یک دروغ بزرگ است. چنین دستمزدی در کار نیست. تازه اگر بموقع پرداخت بشود در معرض انواع دله دزدی قرار دارد. دستمزدها نه فقط نان را از سفره های حداقلی کارگر باید بدزدد، بلکه نا امنی در اشتغال و نا امنی در تنها وسیله تامین معاش قرار است که آرام و قرار را در او بکشد، کارگر باید در کابوس رقابت و تنهایی غرق بشود، تا به شرایط کار و بهره کشی جاری در محیطهای کار در ایران تن دهد. تک برگ مصوبه کذایی با چهار بند و تبصره یک کتابچه دستورالعمل خطاب به ابواب جمعی خانه کارگر و بسیج و جاسوسان ضد کارگر، کارفرماها، رسانه ها، اساتید و الیت فکری جامعه تا آخوندهای منبرچی، شهرداری و دفاتر بیگاری کارهای خانگی بنگاه های بهزیستی، دلالان فروش کلیه تا بازجوهای اوین دارد. چرخ دنده های کارکرد این جامعه در میان خون و چرکاب و تازیانه و توحش در گردش است. این جامعه باید از خواب پستی و سکوت در همدمی با سودجویی ننگین سرمایه بیدار شود.

جنبش دستمزدها: پراکنده، دفاعی و پر هزینه

دستمزدها بزرگترین اهرم اقتصادی جامعه، مهمترین فاکتور گردش اقتصاد، تک عامل وحدت صفوف پر تشتت سرمایه در ایران به حساب میاید؛ ولی هر چه بیشتر از توجه طبقه کارگر و از موضوع مبارزه این طبقه بدور مانده است. الیت کارگری جامعه، کارگران مراکز صنعتی، پیشروان با سابقه مبارزات کارگری نسبت به پدیده دستمزدها اساسا با بی اعتنایی برخورد کرده و جز حاشیه رد پای دیگری از خود بجا نمیگذارند. هر چقدر که اعتصاب و اعتراضات بر سر دستمزدها سر بر آورده است، همزمان این اعتراضات جدا افتاده و دفاعی‌تر شده است. جنبش دستمزدها در رگهای اعتراضی طبقه کارگر ایران جز نبض ها و تپش های ناگهانی و پراکنده و گذرا قابل مشاهده نیست. مشکل اصلی همین جا است. در زمین دستمزدها جایی که دشمن شمشیرها را از رو بسته است، نمیتوان با نبردهای نیمه ناتمام، با تکیه به توهم و ترحم وارد عمل شد. بورژوازی ایران را تنها با خرد کردن بیرحمانه پوزه میتوان عقب راند. بهای سنگین بخش بسیار کوچک قهرمانان در زندانها دیگر بس است. صدای تنهای صف بازنشستگان یکدندگی و حق طلبی دیگر بس است.

آیا جنبش دستمزد در ایران بدون افق، بدون ابزار و ساختار سازمانی، بدون استراتژی و تاکتیک تنها با جرقه های اعتصابی، امید انفجارهای نارضایتی و شاید زمانی خیزش های سرنگونی طلبانه راه سال 1402 را جلوی روی خود دارد؟ با این روشها هر کار دیگری را بشود انجام داد، اما در تعیین دستمزدها بزحمت میتوان حریف بورژوازی و حکومت آن در ایران شد.

تعرض، تعرض و تعرض!

چیزی برای دفاع باقی نمانده است. تنها پاسخ ممکن و شایسته تعرض کارگری است. دکان "ابطال قانونی مصوبه دستمزد" از طرف خانه کارگر را باید گل گرفت. اعتراض دستمزدی کارگر باید دندان در بیاورد، گاز بگیرد!

دستمزدها - "یقه چه کسی را باید گرفت؟"

امروز فقط باید سراغ کسانی را گرفت که گفتند "طبقه کارگر را میشود و میتوان برای دستیابی به زندگی شایسته همین امروز سازمان داد و رهبری کرد". امید تنها به نیروی متحد و طلبکار صفوف طبقه است که باید میداندار شوند؛

اولا، یک جنبش توده ای و همه گیر مردم کارگر و زحمتکش در خیابانها؛ یک اعتصاب سراسری و نفس گیر در همه مراکز تولیدی؛ در محلات و پاتوق های کارگری؛ باید جامعه را در هم ببافد.

ثانیا، بنا به اصول اتحاد کارگری، کار در کل مراکز کارگری باید متوقف شود. کارگران مراکز صنعتی باید با باریکاد سایر بخشهای طبقه روبرو شوند. ادامه کار بر اساس مصوبه دستمزدها باید یکسر خیانت به اصول کارگری بحساب بیاید، اعتصاب شکنی نباید به هیچ بهانه ای مجاز باشد.

دولت و مجلس باید استعفا دهد!

اول، خواست کارگران در درجه اول، عدد و رقم نیست. مذاکره پس از آزادی نمایندگان کارگران، رهبران تشکلهای مختلف کارگری از زندانها

دوم، دستمزدها، دستمزدها، کارگران دستمزدها!

سوم، دستمزدها علیه زنجیرهای بهره کشی و خفت؛ برای نجات حرمت و شرافت انسانی

علیه بیکاری

5 فروردین 1402